معلم گفت :
فعل رفت را صرف کن !!!
گفتم :
رفتم ، رفتی ، رفت …
سکوتی کلاس را فرا گرفت بغض گلویم را فشرد ..
بغضم راشکستم و گفتم : دلم را شکست و رفت .
غرورم را له کرد و رفت . عشقم را بی رحمانه رهاکرد و رفت . او برای همیشه رفت و رفت و رفت …
↧
با: matin
↧